دانلود نوحه ایام فاطمیه مهدی رسولی 1397 با بهترین کیفیت 320 + متن کامل

این مسیر عشقه این مسیر نوره این مسیر ما تا صبح ظهوره نه چهل ساله هزار و چهار صد و چهل ساله که خدا به انقلاب فاطمی می باله در خون نشست آری از پا نشست هرگز پهلو شکست آری پیمان شکست هرگز لبیک یا زهرا عمر زاهد همه طی شد به تمنای بهشت او ندانست که در ترک تمناست بهشت این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت هر کجا نام حسین است همانجاست بهشت

حرم تو دورترین نقطه جهان باشه میام مگه من بجز زیارت تو از دنیا چی می خوام فقط بگو کجا بیام فقط بگو چیکار کنم می خوام که این زمستونو کنار تو بهار کنم دستم یه زیارت نامست واسه اومدن آمادست ان شاالله یه روز میبینم رو به حرمت ایستادم آه مادرم

حق داری به گردنم شوق گریه کردنم سینه میزنم برات لحظه های مردنم السلام نور قبر من السلام مهربون من السلام ایها الامیر السلام شاه بی کفن آبروی دو عالم سیدی ماکو مثلک الغریب ای پسر بی حرمم حسن ای پسر بی کفنم حسین ویلی علی الحسن مسموم الاشغیاء ویلی علی الحسین مظلوم بکربلاء نوحوا علی الاولاد زهر الحزینه فی کربلا واحده و فی المدینه یه پسرت بی حرم و یه پسرت بی کفنه نصف دلم برا حسین نصفش برای حسنه ویلی ویلی ویلی ویلی

نبینم یار و یاوری نداری نبینم حرف غربت و بیاری نبینم پهلوون خیبر من سرت رو روی خاک غم بذاری اگه میون بسترم اگه میسوزه پیکرم اگه که زخمی پرم بازم میخونم با باورم منم شبیه کنیز به سر سرای علی علی امام من و منم فدای علی شنیدم دنیا دیگه نیست به کامت شنیدم بی جواب شده سلامت شنیدم کعبه امید زهرا نکردن تو مدینه احترامت نخوری غصه همسرم میدونی که دلاورم جاته رو چشمای ترم بازم میخونم با باورم منم شبیه کنیز به سر سرای علی علی امام من و منم فدای علی

سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد

گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد

تا که با نعره ی یک سنگدل آیینه شکست

شیشه ای خرد شد و از سر دیوار افتاد

پای آتش به در خانه ی گلها وا شد

غنچه ای سوخت به پهلوی گلی خار افتاد

کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم

دست مادر وسط معرکه از کار افتاد

تا که یکبار نیافتد پدری روی زمین

مادری پیش نگاه همه صد بار افتاد

شهر با ناله ی یا فضه خذینی میگفت

نفس شیرخدا از نفس انگار افتاد

خاک بر چشم تو دنیا که تماشا کردی

کار پهلوی خداوند به مسمار افتاد

عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید

قرعه ی چوب به تابوت تن یار افتاد

میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد

میخ تیری شد و در چشم علمدار افتاد